بيانبه
كانون صنفی
معلمان به
مناسبت روز
جهانی معلم
درآستانه
روز جهاني
معلم ( 13 مهر/5
اكتبر ) و در
هفته دوم آغاز
سال تحصيلي، كانون
صنفي معلمان
بیانیه ای
صادر کرد. متن
این بیانیه که
در اختیار هرانا
قرار گرفته
است به شرح
زیر است:
به
نام خداوند
جان و خرد
بيانبه
كانون صنفي
معلمان به
مناسبت روز
جهاني معلم ( 13
مهر/5 اكتبر/2010)
بهسازي
با معلمان
آغاز مي گردد*
درآستانه
روز جهاني
معلم ( 13 مهر/5
اكتبر ) و در هفته
دوم از آغاز
سال
تحصيلي،كانون
صنفي معلمان
به عنوان يك
نهاد
صنفي،وظيفه ي
خود مي داند
ديدگاه ها و
انتقادات خود
نسبت به روند
كلي آموزش و
پرورش را با
همكاران،مسئولان
آموزش و پرورش
و كشور در
ميان گذارد.
از نگاه ما
آموزش و پرورش
و مسائل آن
فراتر از
محدوده ي يك
وزارت خانه
است وحل
مشكلات روز
افزون آن نياز
به عزمي ملي
دارد . تنها در
چنين شرايطي
است كه معلمان،جايگاه
و منزلتي مي
يابند درخور
مسئوليت
سترگي كه
بردوش گرفته
اند. با آغاز
هرسال تحصيلي،ميليون
ها كودك و
نوجوان به
مرحله ي نويني
از زندگي خود
پا مي گذارند.
به ويژه نوباوگاني
كه براي
نخستين بار
آكنده از هيجان
، هراس و اميد
از محيط كوچك
و مآنوس
خانواده به
فضاي بزرگتر و
ناشناخته
مدرسه گام مي
گذارند. از
شادباش هاي
رسمي و رسانه
اي كه بگذريم
به عنوان دست
اندركاران
تعليم و تربيت
كشور،فعالان
صنفي و البته
والديني كه در
تلاشند تا
اندكي ژرف تر
به شرايط
آموزش و پرورش
كشور بينديشند،نمي
توانيم
نگراني خود را
از سرنوشت اين
كودكان ابراز
ننماييم.
به
عنوان معلم
متاسفيم از
اينكه در
سامانه اي آموزشي
فعاليت مي
كنيم كه رشد و
شكوفايي همه جانبه
ي انسان را به
فراموشي
سپرده است و
فرصت هاي
آموزشي نه
براساس
برابري انسان
ها كه بر
مبناي موقعيت
و طبقه
اقتصادي و
اجتماعي در
اختيارشان قرار
مي گيرد.
آموزش و
پرورشي كه نقش
محوري معلم را
ناديده مي
گيرد و با
نگاهي
بخشنامه اي و
يك سويه
معلمان را در
پايين ترين
سطح هرمي قرار
مي دهد كه در
راس و سطوح
مياني آن مديران
عموما
سياسي،پياپي
در حال رفت و
آمدند.
نيز
متاسفيم كه در
يك نظام
آموزشي
متمركز و متكي
به كتاب درسي
واحد،كتاب
هايي را تدريس
مي كنيم كه
سال به سال
القائات
ايدئولوژيك و
سياسي – جناحي
خاص،در آن ها
رخنه بيشتري
مي يابد و ذهن
كودكان ما را
با تفكر علمي
و انتقادي
بيگانه مي
سازد. با حجم
بالاي مطالب و
تكيه صرف بر
حافظه،توان
تجزيه و
تحليل،ارزشيابي
و نوآوري را
از آن ها مي
گيرد. كتاب
هايي كه نه تنها
يكي از زيبايي
هاي جامعه
ايراني يعني
تنوع فرهنگي،قومي،زباني
و ... در آن ها
ديده نمي شود بلكه
به نقش موثر
زنان در جامعه
كنوني ايران
بي اعتنا مي
ماند و يا كم
ترين اهميت را
به آن مي دهد.
به عنوان
فعالان صنفي و
مدني براين
باوريم آموزش
و پرورش ما به
دليل ضعف و بي
ثباتي مديريت،كسري
بودجه مزمن و
بي توجهي به
برنامه اي بلند
مدت،رسالت
خود در تربيت
اجتماعي دانش
آموزان را به
فراموشي سپرده
است،ارتباط
سازنده
اجتماعي،اقتصادي
و فرهنگي خود
با جامعه را
از دست داده و
از همگامي با
تحولات جهاني
آموزش و پرورش
بازمانده است.
نظام آموزشي
ما نقش موثر و
از پيش
انديشيده اي
در آموزش
مهارت هاي
زندگي،چگونگي
مقابله با
آسيب هاي
اجتماعي،آموزش
حقوق شهروندي
و سياسي به
جوانان كشور
ندارد. فارغ
التحصيل آن،نه
تنها مهارت
هاي اجتماعي
لازم را ندارد
بلكه آمادگي
براي ورود به
بازار كار را
نيز كسب نمي
نمايد. با
كاركردهاي
نوين آموزش و
پرورش جهاني
مانند آموزش
محيط
زيست،حقوق
شهروندي و مردم
سالاري و
استفاده از فن
آوري هاي نوين
اطلاعات و
ارتباطات در
آموزش نيز
بيگانه است.
بي سبب نيست
كه علي رغم
همه ي آسان
گيري هايي كه
براي عبور
دانش آموزان
از مقاطع
تحصيلي مختلف
در نظر گرفته
مي شود،ميزان
افت تحصيلي همواره
رو به افزايش
بوده و مدرسه
به محيط كسالت
باري براي
دانش آموزان
تبديل شده است
كه بيشتر آن
ها در پي گريز
از فضاي بسته
آن مي باشند.
ناچاريم
جملاتي را كه
دست كم در يك
دهه ي گذشته
بارها تكرار
كرده ايم بار
ديگر بيان نماييم:
نگاه مديران
ارشد كشور به
آموزش و پرورش
به عنوان يك
دستگاه
مصرفي،قرار
دادن آن در رده
هاي آخر از
نظرتخصيص
بودجه و بي
توجهي در به
كارگيري
نيروهاي
متخصص در سطوح
مختلف
آن،پيامدهاي
منفي گسترده
اي را در سطح جامعه
ايجاد نموده و
خواهد نمود.
پيامد هايي مانند
افت تحصيلي و
ترك تحصيل
گسترده،ضعف
مهارت هاي
اجتماعي كه
نتيجه آن آسيب
هاي اجتماعي از
قبيل گسترش
خشونت،اعتياد،
طلاق در خانواده
هاي
جوان،بزهكاري
به ويژه در
ميان نوجوانان
و جوانان،رشد
پديده اي به
نام كودكان
كار،احساس
ناكامي و
افسردگي تنها
بخشي از آن
هاست. ناگفته
پيداست هزينه
هاي مادي و
معنوي رويارويي
با چنين آسيب
هايي ده ها و
شايد صدها برابر
بودجه اي است
كه بايد به
آموزش و پرورش
اختصا ص داده
شود. نگرانيم
عليرغم
پيشرفت فن آوري
هاي نوين
ارتباطي و
ورود مستقيم و
غير مستقيم آن
ها به عرصه
آموزش كه
تاثير گذاري و
انتقال ارزش
ها به مردم
سراسر جهان به
ويژه كودكان و
نوجوانان را
درپي
دارد،دستگاه
تعليم و تربيت
كشور ما
همچنان
ساختار سنتي
خود را حفظ
نموده است. از
تعاملي پويا و
سازنده با جامعه
ي ايراني و
جهاني
بازمانده،
روز به روز در
تربيت نسل
هايي كه بناست
حافظ فرهنگ و
هويت ملي اين
كشور
باشند،نقش
حاشيه اي تري
ايفا مي نمايد.
نتيجه ديگر
اين شرايط مي
تواند كاهش شديد
شوق يادگيري
وعلم آموزي و
تمايل به گريز
هرچه بيشتر از
محيط هاي
آموزشي و تلاش
براي كسب مدرك
به هر وسيله ي
ممكن باشد. ما
ايمان داريم
راه برون رفت
كشور از
بسياري
مشكلات فرهنگي،اجتماعي
و اقتصادي كه
هم اكنون درگير
آن است
پرداختن به
آموزش و پرورش
در يك چارچوب
ملي و ايجاد
تحولات
ساختاري و
محتوايي
بنيادي در آن
است. بديهي
است انجام
كارهاي عامه
پسند مانند
تغيير نام
مقاطع
تحصيلي،افطاري
دادن وتكريم
هاي كلامي
تكراري از
معلمان،مشكلات
آموزش و
پرورشي را كه
دانش
آموزان،معلمان
و به عبارتي
بخش هاي
گسترده اي از
جامعه از آن
ناراضي اند را
حل نخواهد
نمود. به طريق
اولي سركوب
نهادهاي صنفي
منتقد و
بازداشت معلمان
معترض چاره ي
دردهاي آموزش
و پرورش نيست،سهل
است حضور
معلمان
دلسوزي همچون
رسول بداقي ،
هاشم
خواستار،محمد
داوری،عبداله
مومنی و... در
زندان در روزي
كه به نام
معلمان جهان نام
گذاري شده است
برجان و روان
فرهنگيان اندوهي
گران،همراه
با حسي از
نارضايتي و
ناامنی شغلی
برجای می
گذارد.
سخني با وزير
محترم آموزش و
پرورش:
"من
امروز آمده ام
تادر اين
وزارت خانه
دست معلم را
بگيرم و او را
به قله
برسانم"
در مدت ده
ماهه ي وزارت
شما،بارها
شاهد و شنونده
جملاتي از اين
دست بوده
ايم؛اما در
راستاي عملي
نمودن آن ها
كار موثر و
برجسته اي
نديده ايم . در
ميان اقدامات
شما دراين مدت
شايد بتوان
تنها از بيمه
طلايي نامي به
ميان آورد كه
تا حدودي
رضايت خاطر
نسبي
فرهنگيان را
درپي داشته
است. اما
رسيدن به
اهداف بلندي كه
بسيار عنوان
نموده و مي
نماييد راهكارهايي
بنيادين و
ساختاري مي
خواهد كه در آموزش
و پرورش
نهادينه گردد
و با تغيير
وزير يا دولت
به دست
فراموشي
سپرده نشود.
در زير چند نمونه
از
پيشنهاداتي
كه در قوانين
و آيين نامه هاي
فعلي موجود
است اما توجهي
به آن ها نمي
شود را مطرح
مي نماييم:
1.
طرح مديريت انتخابي
مدرسه و مناطق
آموزش و
پرورش: همان
طور كه مي
دانيد براساس
اين طرح مدير
مدرسه با راي
معلمان
انتخاب مي
شود. بنا بر
اين بود كه
طرح،گسترش
يافته تا
انتخابي شدن
مسئولان
مناطق نيز پيش
برود. با روي
كار آمدن دولت
نهم اين برنامه
كنار گذاشته
شد و وزيران
مختلف اين
دولت هيچ گونه
تمايلي به
اجراي آن
نداشتند چه
رسد به گسترش
آن. اگرچه اين
طرح به تنهايي
تغييري اساسي
در آموزش و
پرورش ايجاد
نمي نمايد
ليكن تا حدودي
بر جايگاه
آموزگاران و
ارزش و انگيزه
آن ها مي
افزايد .
اكنون كه وزير
محترم دغدغه ي
جايگاه
معلمان را
دارد مي تواند
اين طرح را
احيا نموده و
به طور جدي به
اجراي آن
اهتمام نمايد.
2.
تقويت جامعه
مدني و تشكل
ها : سند ملي
آموزش و پرورش
كه شما نيز
بارها از آن
سخن گفته ايد،
نقش برجسته و
قابل تاملي
براي جامعه
مدني فرهنگيان
در نظر گرفته
است . از سياست
گذاري و برنامه
ريزي در آموزش
و پرورش گرفته
تا نظارت بر
امور و ارزشيابي
عملكرد
مسئولان:
"مشاركت
معلمان در توليد
طرح ها و
برنامه هاي
تربيتي و
اصلاحي،توليد
محتوا،تصميم
گيري ها در
سطح
مدرسه،مناطق
و كشور از
طريق تشكل ها
و انجمن هاي
علمي و حرفه اي"
در اين كه
وجود جامعه ي
مدني نيرومند،مبناي
افزايش
جايگاه
فرهنگيان
است،شكي وجود
ندارد.
بنابراين،چنان
چه به راستي
دغدغه ي بالا
بردن جايگاه
معلمان وجود
دارد يكي از
بهترين
كارها،تقويت
اين گونه
نهادها و
انجمن ها مي
باشد.
3.
تقويت شوراي
معلمان: در
حال حاضر
شوراي معلمان
مدارس به شكل
كاملا نمايشي
و بي اثر در هر
سال تحصيلي
حدود سه يا
چهار جلسه برگزار
مي كند كه به
دليل بي
انگيزگي شركت
كنندگان،فاقد
هرگونه
كارآيي است.
به نظر مي رسد
مشكل اساسي
اين
شورا،نداشتن
جايگاه در
ساختار
مديريتي
مدرسه باشد.
به عبارت ديگر
براي نظرات و
تصميمات
احتمالي
معلمان در اين
شورا،هيچ
گونه ضمانت
اجرايي وجود
ندارد. پيشنهاد
مي شود در
چارچوب
قوانين
موجود،مصوبات
اين شورا جنبه
اجرايي يافته
و افزون
براين،با گسترش
و تقويت
شوراهاي
معلمان در سطح
مناطق،استان
ها و كشور،اين
نهاد مهم
آموزش و پرورش
از محاق بيرون
آيد و جايگاه
واقعي خود را
بيابد. نبايد
فراموش كرد كه
شوراي معلمان
مي تواند و
بايد در
برنامه ريزي
هاي آموزشي و
تربيتي مدرسه،تصميم
گيرنده اي مهم
باشد.
4.
مقابله با
تضعيف نقش
پرورشي
معلمان : بي
ترديد هر
معلمي داراي
دو نقش آموزشي
و پرورشي است و
مستقيم و غير
مستقيم بر شكل
گيري انديشه و
شخصيت دانش
آموز تاثير مي
گذارد. مدت
هاست با پا
فشاري بر
پديده اي به
نام مربي
تربيتي و به
تازگي،حضور
روحانيون در
مدرسه،به نظر
مي رسد معلمان
را فقط براي
ارائه ي آموزش
هاي تخصصي مي
خواهند. وزير
محترم مي
تواند با موضع
گيري در مقابل
اين روند و با
دستورهاي
روشن،اين تصور
درست و
ارزشمند خود
را جامه ي عمل
بپوشاند كه :
"تحول واقعي
در آموزش و
پرورش با
محوريت معلم
شكل مي
گيرد،همه چيز
فرع است."
كانون
صنفي معلمان
11 /7/1389
*شعارEI(سازمان
آموزش
جهانی)برای
روز جهانی
معلم سال 2010